هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از فیض کاشانی بیانگر درد و رنج عاشقان و اسرار عشق الهی است. شاعر از بیان این اسرار به دلیل بیم از سوءتفاهم و بیداری فتنه‌انگیزان خودداری می‌کند و بر خاموشی تأکید دارد. همچنین، او از تغییر زمانه و تبدیل عشق به موضوعی ناپسند در جامعه شکایت دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار بوده و نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم فلسفی ممکن است برای گروه‌های سنی پایین نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۸۰۸

قصه اندوه دل بسیار شد خاموش شو
هر که بشنید این انین بیمار شد خاموش شو

حرف درد عاشقان داروی بیهوشی بود
ز استماع آن دلم از کار شد خاموش شو

یاد ایامی که فخر نیکمردان بود عشق
چون حدیث عشقبازی عار شد خاموش شو

گوهر اسرار شاید کی بدست سفله داد
بس سر از گفت زبان بر دار شد خاموش شو

ذکر این افسانه ممکن بود تا در خواب بود
فتنه اکنون زین صدا بیدار شد خاموش شو

تاکنون در پرده بود این راز و درها بسته بود
زاهد از بوی سخن هشیار شد خاموش شو

گفتن اسرار با یاران بخلوت می‌توان
مجلس ما مجمع اغیار شد خاموش شو

چون ز ظاهر میزنم دم آفت دم خفته است
گفتگو چون کاشف اسرار شد خاموش شو

هیچ دانستی چه آمد رفته رفته بر زبان
آنچه اخفا خواستیش اظهار شد خاموش شو

نو بنو باید سخن در بیت بیت و حرف حرف
یکسخن در یکغزل تکرار شد خاموش شو

امر فرمائی بخاموشی و خودگوئی سخن
شرح کتمان سخن طومار شد خاموش شو

خواست تا رمزی بگوید شد عنان از دست فیض
گفتمش ناگفتنی بسیار شد خاموش شو
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۰۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.