هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او با تصاویری مانند شمع، طبیب عشق، و سپه بلای عشق، احساسات خود را بیان می‌کند. شاعر از معشوق می‌خواهد که به او توجه کند و از دردها و رنج‌هایش بکاهد. متن پر از استعاره‌ها و تشبیه‌های عاشقانه است که عمق احساسات شاعر را نشان می‌دهد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای سنین پایین‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و تشبیه‌ها نیاز به درک ادبی بالاتری دارند که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت می‌شود.

غزل شمارهٔ ۸۲۳

شب و روز در ره تو من مبتلا نشسته
تو گذر کنی نگوئی تو کئی چرا نشسته

ز تو کار بسته دارم دل و جان خسته دارم
بدر طبیب عشقم بامیدها نشسته

چه شود همین تو باشی ره مدعی نباشد
من و شمع ایستاده تو بمدعا نشسته

ز دو چشم نیم خفته باشاره نکته گفته
که برد دل نهفته بکمین ما نشسته

بتو کی رسد نگاهم که ز زلف و چشم و ابرو
برهش سلاح داران همه جابجا نشسته

بتو چون رسد فغانم چو پر از صداست کویت
ز فغان داد خواهان که براهها نشسته

همه رنج و محنت و غم همه درد و سوز و ماتم
سپه بلای عشقت چه بجان ما نشسته

ره خیر ا گر بپوئی دل خستهٔ بجوئی
چو ملک چو حور بینی بدر دعا نشسته

چو ز دست فیض آید به جز از فغان و ناله
چکنم بغیر زاری من در بلا نشسته
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۲۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.