هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه به بیان احساسات شاعر نسبت به معشوق می‌پردازد. شاعر از جدایی و فراق شکایت دارد و بیان می‌کند که معشوق به آرامی دل او را برده و او را از خود تهی کرده است. عشق معشوق چنان در دل شاعر ریشه دوانده که او را از خود بی‌خود کرده و به آرامی رشته‌ی جانش را از تن جدا نموده است. شاعر خود را فدایی معشوق می‌داند و از این که به افسانه‌ی هر مجلسی تبدیل شده، سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه‌ی عمیق و احساساتی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده‌ی ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۸۲۴

دل از من بردی ایدلبر بفن آهسته آهسته
تهی کردی مرا از خویشتن آهسته آهسته

کشی جانرا بنزد خود ز تابی کافکنی در دل
بسان آنکه می‌تابد رسن آهسته آهسته

ترا مقصود آن باشد که قربان رهت گردم
ربائی دل که گیری جان ز من آهسته آهسته

چو عشقت دردلم جا کرد و شهر دل گرفت از من
مرا آزاد کرد از بود من آهسته آهسته

بعشقت دل نهادم زینجهان آسوده گردیدم
گسستم رشته جان را ز تن آهسته آهسته

ز بس بستم خیال تو تو گشتم پای تا سر من
تو آمد خرده خرده رفت من آهسته آهسته

سپردم جان و دل نزد تو و خود از میان رفتم
کشیدم پای از کوی تو من آهسته آهسته

جهان پر شد ز حرف فیض و رندیهای پنهانش
شدم افسانهٔ هر انجمن آهسته آهسته
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.