هوش مصنوعی: این شعر بیانگر تقابل بین دو نگرش متفاوت به زندگی است: یکی زاهدانه و متعصب و دیگری عاشقانه و آزاداندیش. شاعر با زاهد گفت‌وگو می‌کند و تفاوت دیدگاه‌هایشان را در مورد عشق، مستی، تقوا و راه رسیدن به حقیقت بیان می‌کند. او زاهد را به دلیل محدودنگری و تعصبش مورد انتقاد قرار می‌دهد و خود را آزاد از این قیدوبندها می‌داند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و انتقادی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به مستی و رندی نیاز به سطحی از بلوغ فکری برای درک صحیح دارد.

غزل شمارهٔ ۸۲۹

بیا زاهد مرا با حضرت تو کار افتاده
ز کردارت نگویم کار با گفتار افتاده

ترا جمع است خاطر از ره عقبی دلت خوش باد
مرا زین ره ولیکن عقدهٔ بسیار افتاده

بنزد تست آسان زهد چون او را ندیدستی
بنزد من ولی این کار بس دشوار افتاده

تو پنداری به جز راه تو راهی نیست سوی حق
دلت در پردهٔ پندار از این پندار افتاده

ز حسن روی ساقی و ز صوت دلکش مطرب
مرا سر رفته از دوش ار ترا دستار افتاده

ترا زهد و مرا مستی ترا تقوی مرا رندی
ترا آن کار افتاده مرا این کار افتاده

ترا راه مسلمانی گوارا باد و ارزانی
مرا گبری خوش آمد کار با زنار افتاده

توئی در بند آرایش منم در بند افزایش
توئی بر مسند عزت من اینجا خوار افتاده

توئی در بند دستار و منم در بستن زنار
توئی بر منبر و من بر در خمار افتاده

منم چون فیض بر کاری که آن تقدم بکار آید
تو از کاری که کار آید ترا بیکار افتاده
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۲۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.