هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از حافظ، درخواستی از ساقی برای نوشیدن شراب است که نمادی از عشق الهی و رهایی از خود است. شاعر از تأثیرات این شراب بر جان و دل سخن می‌گوید و از زاهد و مرده نیز یاد می‌کند که تحت تأثیر آن قرار می‌گیرند. شعر بر اهمیت عشق و مستی معنوی تأکید دارد و از ساقی می‌خواهد که پیوسته شراب بدهد تا عشق گوارا شود.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و استعاره‌های شراب و مستی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، درک عمیق این شعر نیاز به آشنایی با ادبیات عرفانی فارسی دارد.

غزل شمارهٔ ۸۵۷

بیا ساقی بده جامی از آن می
که جان عاشقان از وی بود حی

از آن می کآورد جان در تن من
کند یکجرعه‌اش لاشیء را شیء

اگر زاهد کشد در رقص آید
بخاک مرده گر ریزی شود حی

از آن می کز فروغش شب شود روز
سیه دل را کند خورشید بی فی

مئی کز من مرا بخشد خلاصی
سرا پایم شود فانی از آن می

بیا ساقی مرا از خویش برهان
مگر طرفی ببندم از خود وی

نه تاب وصل او دارم نه هجران
نه با وی می‌توان بودن نه بی وی

بیا می ده مرا از خویش بستان
مگو چون و مگو چند و مگو کی

پیاپی ده که عشق آندم گواراست
که در کف جام می‌آرد پیاپی

مکن داغم مگو کی، دمبدم ده
دل مستان ندارد طاقت وی

چه می‌پائی بده ساقی شرابی
چه میخواری قفا مطرب بزن نی

بیا مطرب بزن بر تار دستی
بیا ساقی بده جامی پر از می

بده ساقی شرابی از بط و خم
بزن مطرب نوای بربط و نی

میفکن عیش فصلی را بفصلی
ز کف مگذار می در بهمن و دی

بهاری کن سراسر عمر را فیض
ز روی ساقی و جام پیاپی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۵۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.