هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق و خداوند است. شاعر از عشق به معشوق به عنوان راهی برای هدایت به سوی حقیقت یاد می‌کند و از عنایات و هدایتی که در هر نفس از جانب معشوق و خداوند دریافت می‌کند، سپاسگزار است. همچنین، شاعر از جدایی و دشمنی با خود شکایت می‌کند و از معشوق می‌خواهد که او را از خود رها کند و به سوی خدا راهنمایی نماید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به کار رفته در شعر نیاز به دانش ادبی و تجربه زندگی بیشتری دارد.

غزل شمارهٔ ۸۷۸

عشق حبیب را بود بر دل من عنایتی
هرنفسی بمحنتی می کندم رعایتی

شکر که در ره هدی کوچه غلط نمیکنم
میرسد از جناب او هر نفسی هدایتی

چشم خوشش دهد مرا لحظه بلحظه ساغری
لعل لبش کند بمن هر نفسی عنایتی

موی بموی خط او نکتهٔ از کتاب حسن
عشق مرا و حسن اوست سورهٔ یوسف آیتی

زلف ز حسن تا بتا حسن ز حسن آفرین
نقل حدیث می کند سلسلهٔ روایتی

رو چه بسوی او کنم از نگهش خجل شوم
چشم کند رعایتی غمزه کند سعایتی

حسن چه رو نمایدم یاد خدای آیدم
سوی حقیقت از مجاز می‌طلبم هدایتی

ای مه خوش لقا بیا سوی خدا رهم نما
در ظلمات ره مرا باش ز نور رایتی

خیز و بیا بنزد من کن تهیم ز خویشتن
دشمن جان من منم هست عدو کنایتی

رو بنمای یکنفس تابرهم ز خویش من
کشت مرا من و ز تو هیچ نشد حمایتی

نیست عجب اگر کنم شکوه ز دشمنی چه خود
دوست ز دوست میکند بیگه و گه شکایتی

روی تو مینمایدم روی خدای روبرو
عشق تو میکند مرا در ره حق هدایتی

بر در تو نشسته‌ام دل بوصال بسته‌ام
می‌طلبم ز لطف تو هجر تو را هدایتی

قصهٔ دل کنم رقم لوح بسوزد و قلم
بر تو چه عرض می‌کنم میشنوی حکایتی

عقل نمانده در سرم فیض بخواه عذر من
عاقلهٔ من است عشق می‌کنم ار جنایتی
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۷۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.