۳۳۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۷۹

ایا نفسی علی الهجران نوحی
و بالاشواق و الا حزان یوحی

ندارم طاقت هجران جانان
تعالی نفس نوحی ثم نوحی

مرا جان دادن آسا‌ن‌تر ز هجران
معنی عن لی اذهب بروحی

وصالت جان دهد هجرت ستاند
تعالی یا سلیمی الا تروحی

حبیبی فی فوادی یا فوادی
و فی روحی فلا تذهب بروحی

دلم بگرفت از نادیدن دوست
فتاحی فی فتوح فی فتوحی

و نفسی با عدتنی عن حبیبی
الا یا نفس روحی ثم روحی

غم هجران جانان سوخت جانم
اساقی هات راحا احی روحی

خمار بادهٔ دوشین مرا کشت
صبوحا فی صبوح فی صبوحی

وصالش مقصد اقصای فیض است
ولو فی وصله اتلاف روحی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۷۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.