۳۱۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۸۸

یا من هو اقرب بی من حبل و ریدی
فی حبک فارقت قریبی و بعیدی

کندم دل از اغیار و بدادم بتو ای یار
زانروی که قفل دل ما را تو کلیدی

من سافر لاید له زاد بلاغ
الا سفری عندک زادی و مزیدی

انعامک قدتم و احسانک قدغم
عصیانک یا رب بنا غیر سدیدی

ان نحن عصینا فیه معترفو نا
غفرانک یا رب لنا غیر بعیدی

تو دوختی آن را که بیهوده بریدیم
هم دوختهٔ بیهدهٔ ما تو دریدی

چون خواهش تو خواهش ما را نگذارد
خواهی بتو دادیم کن آنرا که مزیدی

زیر قدم تو شد خاک سر فیض
تا بشنود از تو شهدائی و عبیدی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۸۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.