هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه، بیانگر درد فراق و اشتیاق به وصال معشوق است. شاعر از صبا (باد) می‌پرسد که از شهر وفا و دوست چه خبری دارد و آیا تحفه‌ای برای او آورده است. او از درد فراق می‌نالد و خواهان درمان این درد است. در ادامه، شاعر به گفت‌وگو با صبا ادامه می‌دهد و از او می‌خواهد که پیام دوست را سریع‌تر برساند، چرا که دلش از بی‌قراری در حال مردن است. شعر با اشاره به ارزش جان شاعر که از معشوق است و همچنین جاری شدن خون از دل و دیده به پایان می‌رسد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و عرفانی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده در شعر، نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک کامل دارد.

غزل شمارهٔ ۸۹۵

از شهر وفا صبا چه داری
از دوست برای ما چه داری

تا جان دهمت بمژدگانی
زان دلبر آشنا چه داری

از تحفه بیاد ما چه با تو است
از نامه بنام ما چه داری

هان زود پیام دوست بگذار
دل میردوم ز جا چه داری

گر بازرسی بکوی جانان
گوید بتو ای صبا چه داری

با درد بگو که خستهٔ راه
در محنت و در بلا چه داری

تو فرقت و من وصال خواهم
ایندرد مرا دوا چه داری

گفتی که وصال رایگان نیست
دیدار مرا بها چه داری

جانیست مرا و آن هم از تو
از ما طمع بها چه داری

خونشد دل و شد زدیده جاری
با فیض تو ماجرا چه داری

زاهد بگذر ز خیری از ما
با عاشق مبتلا چه داری

من خود دارم بنقد دردی
آیا تو در این سرا چه داری
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۹۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.