۳۳۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۱۶

سرکشیهای جوانان تا کی
دل ما در غم اینان تا کی

از پریشانی زلف ایشان
دل عشاق پریشان تا کی

از فسونهای خوش خوش چشمان
چشم و دل واله و حیران تا کی

از سراپای سراپا سوزان
شعله سان سینه فروزان تاکی

با دل ریش و تن خستهٔ زار
دور از آن مرهم و درمان تا کی

دوست را راتبه حرمان تا چند
غیر را وصل فراوان تا کی

فیض از سرّ حقیقت دم زن
این سخنهای پریشان تا کی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۱۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.