هوش مصنوعی: شاعر در این متن از رنج‌های زندگی و اسارت در آن می‌نالد و آرزو می‌کند که ای کاش هرگز به زندگی قدم نمی‌گذاشت. او از مرگ می‌خواهد که پردهٔ تن را از روی جان بردارد تا از زنگار زندگی رها شود. شاعر از نبود دوست و تلخی‌های زندگی شکایت دارد و از خدا می‌خواهد که او را از چنگ زندگی نجات دهد. در نهایت، او حاضر است جانش را در راه دوست فدا کند و از فیض زندگی در ننگ می‌پرسد که تا کی باید تحمل کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و فلسفی دربارهٔ زندگی، مرگ و رنج‌های وجودی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، لحن غمگین و ناامیدانهٔ شعر ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۹۲۷

جانم اسیر تا کی در خنگ زندگانی
کاش از عدم نکردی آهنگ زندگانی

ای مرگ پردهٔ تن از روی جان برافکن
تا دل ز دوده گردد از زنگ زندگانی

بیدوست گر سرا آری‌ای عمر من بفردا
سر بر ندارم از خشت از ننگ زندگانی

در زندگی نچیدم هرگز گلی از آنروی
یا رب مباد مرگم در رنگ زندگانی

عیش مکدر تن بر عیش صاف جان زد
بشکست آیئنه جان از سنگ زندگانی

دل تنگ شد زرنگش در ننگ صلح و جنگش
یا رب خلاصیم ده از چنگ زندگانی

این نیم جان خود را در راه دوست در باز
تا چند باشی ای فیض در ننگ زندگانی
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۲۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.