هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه، توصیفی از معشوقی است که با جذابیت و بی‌پروایی خود، دل‌ها را می‌رباید و شهرها را ویران می‌کند. شاعر از زیبایی و تأثیرگذاری معشوق سخن می‌گوید و آرزو می‌کند که او لحظه‌ای بایستد تا بتواند به او نزدیک شود.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات نیاز به تفسیر و درک بیشتری دارند که مناسب سنین بالاتر است.

غزل شمارهٔ ۹۳۷

مست و بی پروا بیغما میروی
لا اوحش الله خوب و زیبا میروی

غارت جانهاست مقصود دلت
تا بعزم صید دلها میروی

میروی و همرهت دلهای ما
تا نه نپنداری که بی پا میروی

میروی و صد هزاران دل ز پی
در خیالت آنکه تنها میروی

میروی و شهر ویران میشود
شهر صحرا میشود تا میروی

شهر صحرا گشت و صحرا شهر شد
تا ز منزل سوی صحرا میروی

هم تماشای خودت خوشتر بود
گر بسیری یا تماشا میروی

جان و دل خواهم بقربانت کنم
یکنفس می‌ایستی یا میروی

فیض در گرد رهت مشگل رسد
تند و تلخ و چست و زیبا میروی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۳۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.