هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه به توصیف زیباییهای معشوق و احساسات شاعر نسبت به او میپردازد. شاعر از زلف، روی، لب، دهان، چشم و خال معشوق با عباراتی پراحساس یاد میکند و بیان میکند که چگونه عشق به معشوق او را شیدا و سودایی کرده است. همچنین، شاعر به ایمان و کفر اشاره میکند و نشان میدهد که عشق او را به سوی ترسایی (مسیحیت) کشانده است.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مضامین عاشقانه عمیق و برخی اشارات به مفاهیم مذهبی مانند کفر و ایمان است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد. همچنین، درک کامل زیباییهای ادبی و احساسی آن نیاز به بلوغ فکری دارد.
غزل شمارهٔ ۹۴۹
ای زلف تو مسکن دل شیدائی
وی روی تو مجموع همه زیبائی
جان در تن هیچکس نماند ز نهار
آن عارض و زلف را بکس بنمائی
از حسرت آن لبم بلب آمد جان
از فکرت آن دهان شدم شیدائی
بیمار شدم ز آرزوی چشمت
گشتم ز خیال خال تو سودائی
ایمان بسواد کفر زلفت دادم
بستم زنار و بستدم ترسائی
از حسرت آن میان شدم چون موئی
باشد روزی که در کنارم آئی
گر در نظر تو فیض پستست ولی
دارد ز خیال قد تو بالائی
وی روی تو مجموع همه زیبائی
جان در تن هیچکس نماند ز نهار
آن عارض و زلف را بکس بنمائی
از حسرت آن لبم بلب آمد جان
از فکرت آن دهان شدم شیدائی
بیمار شدم ز آرزوی چشمت
گشتم ز خیال خال تو سودائی
ایمان بسواد کفر زلفت دادم
بستم زنار و بستدم ترسائی
از حسرت آن میان شدم چون موئی
باشد روزی که در کنارم آئی
گر در نظر تو فیض پستست ولی
دارد ز خیال قد تو بالائی
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۴۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.