۳۷۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۲۸

ای یوسُفِ مَه رویان ای جاه و جَمالَت خوش
ای خُسرو و ای شیرین ای نَقْش و خیالَت خوش

ای چهرهٔ تو مَهْ وَش آب است و دَرو آتش
هم آتشِ تو نادر هم آبِ زُلالَت خوش

ای صورتِ لُطفِ حَق نَقْشِ تو خوش است اَلْحَق
ای نَقْشِ تو روحانی وِیْ نورِ جَلالَت خوش

ای مَستیِ هوش آخِر در مِهرْ بِجوش آخِر
در وَصلْ بِکوش آخِر ای صُبحِ وصالَت خوش

ای روزْ زِ رویِ تو شبْ سایهٔ مویِ تو
چون ماه بَرآ امشب ای طالِع و فالَت خوش

گَر لُطف و وصال آری وَرْ جَور و مُحال آری
آمیخته‌یی با جان ای جَور و مُحالَت خوش

دل گفت مرا روزی سالی گُذَرَد زان مَهْ
جان گفت به گوشِ دل کِی دلْ مَهْ و سالَت خوش

تبریز بِگو آخِر با غَمْزهٔ شَمسُ الدّین
کِی فِتْنهٔ جادویان ای سِحْرِ حَلالَت خوش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۲۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.