هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق سخن می‌گوید. او از زلف معشوق، باده‌های عشق، و تأثیرات روحانی و عرفانی این عشق بر جان و دل سخن می‌گوید. شاعر از مفاهیمی مانند شکوفایی گل‌ها در جان، روشنایی چشم و دل، و گم‌شدن دل در خم زلف معشوق استفاده می‌کند تا عمق احساسات خود را بیان کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی ادبی دارد تا به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۱۲۲۹

زُلفی که به جان اَرْزَد هر تار بِشوریدَش
بَسْ مُشکِ نَهان دارد زِنهار بِشوریدَش

در شامِ دو زُلفِ او صد صُبحِ نَهان بیش است
هر لحظه و هر ساعت صد بار بِشوریدَش

آن دولَتِ عالَم را وان جَنَّتِ خُرَّم را
کَزْ وِیْ شِکُفَد در جانْ گُلْزار بِشوریدَش

آن باده هَمی‌جوشَد وَزْ خَلْق هَمی‌پوشَد
تا روی شود از وِیْ خَمّار بِشوریدَش

چَشم و دِلِ مَریَم شُد روشن از آن خُرما
نَخلی‌‌‌ست از آن خُرما پُربار بِشوریدَش

گُم گشت دلِ مِسکین اَنْدَر خَمِ زُلفِ او
باشد که پَدید آید بسیار بِشوریدَش

شَمسُ الْحَقِ تبریزی در عشقْ مسیح آمد
هر کَس که از او دارد زُنّار بِشوریدَش
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۲۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.