هوش مصنوعی:
این متن شعری است که به توصیف شب و مفاهیم مرتبط با آن مانند عشق، روح، و معنویت میپردازد. شاعر از شب به عنوان نقاب روی مقصود یاد میکند و از خواننده میخواهد تا در آغوش شب، به دنبال وصال و عشق باشد. همچنین، متن به مفاهیمی مانند سماع، روح، و دوری از شر اشاره دارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند سماع و عشق عرفانی نیاز به درک و تجربه بیشتری دارند که معمولاً در سنین بالاتر حاصل میشود.
غزل شمارهٔ ۱۲۴۱
ما نَعْره به شب زَنیم و خاموش
تا دَرنَرَوَد درونِ هر گوش
تا بو نَبَرَد دِماغِ هر خام
بر دیگِ وَفا نَهیمْ سَرپوش
بُخْلی نَبُوَد ولی نَشایَد
این شُهره گُلاب و خانه ی موش
شب آمد و جوشِ خَلْق بِنْشست
بَرخیز کَزانِ ماست سَرجوش
امشب زِ تو قَدْر یافت و عِزَّت
بر دوش زِ کِبْر میزَنَد دوش
یک چند سَماعْ گوش کردیم
بَردارْ سَماعِ جانِ بیهوش
ای تَن دَهَنَت پُر از شِکَر شُد
پیشَت گِلِه نیست هیچ مَخْروش
ای چَنْبَرِ دَف رَسَن گُسَستی
با چَرخه و دَلْو و چاه کَم کوش
چون گشت شِکارْ شیرْ جانی
بیزار شد از شکارِ خرگوش
خرگوش که صورتَند بیجان
گَرمابه پُر از نِگارِ مَنْقوش
با نَفْسْ حَدیثِ روحْ کَم گوی
وَزْ ناقه مُرده شیرْ کَم دوش
از شَر بِگُریز یارِ شب باش
کَنْدَر سَر شب نَهَند شب پوش
تا صُبحِ وصال دررَسیدن
دَرکَش شبِ تیره را در آغوش
از یادِ لِقایِ یارِ بیخواب
از خوابْ شُده سْتِمان فَراموش
شبْ چَترِ سیاه دان و با وِیْ
نَعْرهی دُهُل است و بانگِ چاووش
این فِتنه به هر دَمی فُزون است
امشب بَتَر است عشق از دوش
شب چیست؟ نِقابِ رویِ مَقصود
کِی رَحْمَت و آفرین بر آن روش
هین طَبْلکِ شب رَوان فُروکوب
زیرا که سوار شُد سیاووش
تا دَرنَرَوَد درونِ هر گوش
تا بو نَبَرَد دِماغِ هر خام
بر دیگِ وَفا نَهیمْ سَرپوش
بُخْلی نَبُوَد ولی نَشایَد
این شُهره گُلاب و خانه ی موش
شب آمد و جوشِ خَلْق بِنْشست
بَرخیز کَزانِ ماست سَرجوش
امشب زِ تو قَدْر یافت و عِزَّت
بر دوش زِ کِبْر میزَنَد دوش
یک چند سَماعْ گوش کردیم
بَردارْ سَماعِ جانِ بیهوش
ای تَن دَهَنَت پُر از شِکَر شُد
پیشَت گِلِه نیست هیچ مَخْروش
ای چَنْبَرِ دَف رَسَن گُسَستی
با چَرخه و دَلْو و چاه کَم کوش
چون گشت شِکارْ شیرْ جانی
بیزار شد از شکارِ خرگوش
خرگوش که صورتَند بیجان
گَرمابه پُر از نِگارِ مَنْقوش
با نَفْسْ حَدیثِ روحْ کَم گوی
وَزْ ناقه مُرده شیرْ کَم دوش
از شَر بِگُریز یارِ شب باش
کَنْدَر سَر شب نَهَند شب پوش
تا صُبحِ وصال دررَسیدن
دَرکَش شبِ تیره را در آغوش
از یادِ لِقایِ یارِ بیخواب
از خوابْ شُده سْتِمان فَراموش
شبْ چَترِ سیاه دان و با وِیْ
نَعْرهی دُهُل است و بانگِ چاووش
این فِتنه به هر دَمی فُزون است
امشب بَتَر است عشق از دوش
شب چیست؟ نِقابِ رویِ مَقصود
کِی رَحْمَت و آفرین بر آن روش
هین طَبْلکِ شب رَوان فُروکوب
زیرا که سوار شُد سیاووش
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۴۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.