هوش مصنوعی: این متن یک شعر عرفانی و مدحی است که در آن شاعر به ستایش خداوند و بیان نعمت‌های او می‌پردازد. او از پیری، ضعف جسمانی و دوری از صحبت خداوند شکایت می‌کند، اما همچنان به امید رحمت و بخشش الهی است. شاعر همچنین به مدح پادشاه یا شخصیت بزرگی می‌پردازد و از سال‌ها خدمت به او سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و مذهبی است که درک آن برای کودکان و نوجوانان کم‌سن ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از زبان شعر کلاسیک و اصطلاحات خاص ممکن است برای گروه‌های سنی پایین نامفهوم باشد.

قطعه شمارهٔ ۱۳

ای خداوندی که پر شد گنبد فیروزه رنگ
گوش تا گوش از صدای کوس فتح و نصرتت

چون خروش نوبتت بشنید گردون گفت من
پیر گشتم نوبت من رفت و آمد نوبتت

دامن آخر زمتان پر شد ز فیض بخششت
گردن گردون دون خم شد ز بار منتت

پادشاها بنده در حضرت به رسم عرضه داشت
انبساطی می‌نماید بر امید رحمتت

قرب چل سال است تا سکان شرق و غرب را
طبع سلمان می‌کند در گوش در مدحتت

زان جهان پرکرده‌ام از شکر شکرت که من
بسته‌ام در استخوان چون پسته مغز نعمتت

با چنین نعمت که خواهد ماند تا دور ابد
شرمساری می‌برم حقا هنوز از خدمتت

در ثنای حضرتت دور جوانی گشت صرف
نوبت پیری رسید اکنون به امر حضرتت

گوشه‌ای خواهم گرفتن تا اگر عمری بود
چند روزی بگذرانم در دعای دولتت

علت پیری و درد پا و ضعف جسم و چشم
می‌برد درد سر من بنده را از صحبتت

گفته‌ام در باب خود فصلی دو سه آن را جواب
چشم دارد بنده از درگاه گردون حشمتت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قطعه شمارهٔ ۱۲
گوهر بعدی:قطعه شمارهٔ ۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.