هوش مصنوعی: شاعر در این متن از بی‌عدالتی و جفای حاکم شکایت می‌کند و بیان می‌کند که هیچ‌کس به فریادش نمی‌رسد. او از لطف‌های گذشته حاکم یاد می‌کند اما اکنون با بی‌عدالتی و دشنام روبه‌رو شده است. شاعر در پایان آرزو می‌کند که بخت نیک حاکم به پایان امید برسد و از چشم بد در امان بماند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق اجتماعی و سیاسی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین استفاده از واژگان و اصطلاحات ادبی قدیمی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامفهوم باشد.

قطعه شمارهٔ ۴۲

پادشاها صبوح دولت تو
متصل با صباح محشر باد

بنده امروز پنج روز گذشت
که برین برهمی زنم فریاد

نه کسی می‌رسد به فریادم
نه یکی می‌کند ز حالم یاد

چه دهم شرح لطفهای کچل
آن نکو سیرت فرشته نهاد

سر من از جفای او کل شد
که به موییم از و نگشاد

بستد از بنده راه خود صد بار
یک یک راه راه بنده نداد

کرد بیداد و داد دشنامم
دادای پادشاه عادل داد

بخت نیکت به منتهای امید
برساناد و چشم بدمرساد
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قطعه شمارهٔ ۴۱
گوهر بعدی:قطعه شمارهٔ ۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.