هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و محبت به معشوق سخن میگوید و از زیباییها و رنجهای عشق یاد میکند. شاعر از مفاهیمی مانند شرق و غرب، نور و تاریکی، و عقیق و معدن استفاده میکند تا احساسات خود را بیان کند. همچنین، اشارههایی به مفاهیم فلسفی و عرفانی مانند نفس و خانقاه دارد.
رده سنی:
16+
متن شامل مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.
غزل شمارهٔ ۱۲۹۰
مَست گشتم زِ ذوقِ دُشنامَش
یا رب آن میْ بِهْ است یا جامَش
طَرَب اَفْزاتَر است از باده
آن سَقَطهایِ تَلْخ آشامَش
بَهرِ دانه نمیرَوَم سویِ دام
بَلْ که از عشقِ مِحْنَتِ دامَش
آن مَهی که نه شرقی و غربیست
نور بَخشَد شَبَش چو اَیّامَش
خاکِ آدم پُر از عَقیق چراست؟
تا به مَعْدن کَشَد به ناکامَش
گوهرِ چَشم و دلْ رَسولِ حَق است
حَلْقهٔ گوش ساز پیغامَش
تَنْ از آن سَر چو جامِ جان نوشَد
هم از آن سَر بُوَد سَرانجامَش
سرد شُد نِعْمَتِ جهان بر دل
پیشِ حُسنِ وَلیِّ اِنْعامَش
شیخِ هِنْدو به خانقاه آمد
نی تو تُرکی؟ دَراَفکَن از بامَش
کَمِ او گیر و جُمله هِنْدُستان
خاصِ او را بریز بر عامَش
طالِعِ هِند خود زُحَل آمد
گر چه بالاست نَحْس شُد نامَش
رفت بالا نَرَست از نَحْسی
میِ بَد را چه سود از جامَش
بَدِ هِنْدو نِمودم آیِنِهاَم
حَسَد و کینه نیست اِعْلامَش
نَفْسْ هِنْدوست و خانقَه دلِ من
از بُرون نیست جَنگ و آرامَش
بَس که اصلِ سُخَن دو رو دارد
یک سپید و دِگَر سِیَه فامَش
یا رب آن میْ بِهْ است یا جامَش
طَرَب اَفْزاتَر است از باده
آن سَقَطهایِ تَلْخ آشامَش
بَهرِ دانه نمیرَوَم سویِ دام
بَلْ که از عشقِ مِحْنَتِ دامَش
آن مَهی که نه شرقی و غربیست
نور بَخشَد شَبَش چو اَیّامَش
خاکِ آدم پُر از عَقیق چراست؟
تا به مَعْدن کَشَد به ناکامَش
گوهرِ چَشم و دلْ رَسولِ حَق است
حَلْقهٔ گوش ساز پیغامَش
تَنْ از آن سَر چو جامِ جان نوشَد
هم از آن سَر بُوَد سَرانجامَش
سرد شُد نِعْمَتِ جهان بر دل
پیشِ حُسنِ وَلیِّ اِنْعامَش
شیخِ هِنْدو به خانقاه آمد
نی تو تُرکی؟ دَراَفکَن از بامَش
کَمِ او گیر و جُمله هِنْدُستان
خاصِ او را بریز بر عامَش
طالِعِ هِند خود زُحَل آمد
گر چه بالاست نَحْس شُد نامَش
رفت بالا نَرَست از نَحْسی
میِ بَد را چه سود از جامَش
بَدِ هِنْدو نِمودم آیِنِهاَم
حَسَد و کینه نیست اِعْلامَش
نَفْسْ هِنْدوست و خانقَه دلِ من
از بُرون نیست جَنگ و آرامَش
بَس که اصلِ سُخَن دو رو دارد
یک سپید و دِگَر سِیَه فامَش
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۸۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.