هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از عشق و سماع (رقص عرفانی) سخن می‌گوید. شاعر از معشوق (شمس تبریزی) دعوت می‌کند تا به سماع بیاید و تأکید می‌کند که هیچ‌کس مانند او نبوده و نخواهد بود. متن پر از استعاره‌های عرفانی است که عشق و سماع را به عنوان راهی برای رسیدن به حقیقت و فراتر رفتن از دنیای مادی توصیف می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و استعاره‌های پیچیده است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، مفاهیم مطرح شده مانند عشق الهی و سماع ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۱۲۹۵

بیا بیا که تویی جانِ جانِ جانِ سَماع
بیا که سَروِ رَوانی به بوستانِ سَماع

بیا که چون تو نَبوده‌‌ست و هم نخواهد بود
بیا که چون تو ندیده‌‌ست دیدگانِ سَماع

بیا که چَشمهٔ خورشیدْ زیرِ سایهٔ توست
هزار زُهره تو داری بر آسْمانِ سَماع

سَماعْ شُکرِ تو گوید به صد زبانِ فَصیح
یکی دو نُکته بِگویم من از زبانِ سَماع

بُرون زِ هر دو جهانی چو در سَماع آیی
بُرون زِ هر دو جهان است این جهانِ سَماع

اگر چه بامِ بُلند است بامِ هفتم چَرخ
گُذشته است از این بامْ نَردبانِ سَماع

به زیرِ پایْ بِکوبید هر چه غیرِ وِیْ است
سَماع از آنِ شما و شما از آنِ سَماع

چو عشق دست دَرآرَد به گَردنَم چه کُنم؟
کِنار دَرکَشَمَش همچُنین میانِ سَماع

کِنار ذَرّه چو پَر شُد زِ پَرتوِ خورشید
همه به رَقص دَرآیند بی‌فَغانِ سَماع

بیا که صورتِ عشق است شَمسِ تبریزی
که بازمانْد زِ عشقِ لَبَش دَهانِ سَماع
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۹۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.