هوش مصنوعی:
این متن به موضوع عشق، وفا، حقیقت و دروغ میپردازد. شاعر از بیوفایی در عشق، بیهودگی اشکها در راه عشق، و ناپایداری جسم و جان سخن میگوید. همچنین به نادرستی خیالات و قصص انبیا اشاره میکند و تأکید میکند که راه راست تنها به سوی خداست. شاعر بیان میکند که رازهای غیب بیواسطه به بنده گفته نمیشود و انسان خاکی با اهل آسمان آشنا نمیشود. در نهایت، شاعر از بیفایده بودن سخنان بیاساس و اهمیت سکوت سخن میگوید.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناپایداری جسم و جان و نقد خیالات ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده و سنگین باشد.
غزل شمارهٔ ۱۲۹۹
گویند شاهِ عشقْ ندارد وَفا دروغ
گویند صُبح نَبْوَد شامِ تو را دروغ
گویند بَهرِ عشقْ تو خود را چه میکُشی؟
بعد از فَنایِ جسم نَباشد بَقا دروغ
گویند اشکِ چَشمِ تو در عشقْ بیهُدهست
چون چَشم بَستهْ گشت نباشد لِقا دروغ
گویند چون زِ دورِ زمانه بُرون شُدیم
زان سو رَوان نباشد این جانِ ما دروغ
گویند آن کَسان که نَرَستند از خیال
جُمله خیالْ بُد قِصَصِ انبیا دروغ
گویند آن کَسان که نرفتند راهِ راست
رَهْ نیست بَنده را به جَنابِ خدا دروغ
گویند رازدانِ دل اسرار و رازِ غیب
بیواسطه نگوید مَر بَنده را دروغ
گویند بنده را نَگُشایَند رازِ دل
وَزْ لُطفْ بَنده را نَبَرَد بر سَما دروغ
گویند آن کسی که بُوَد در سِرِشتْ خاک
با اهلِ آسْمان نشود آشنا دروغ
گویند جانِ پاک ازین آشیانِ خاک
با پَرِّ عشقْ بَرنَپَرَد بر هوا دروغ
گویند ذَرّه ذَرّه بَد و نیکِ خَلْق را
آن آفتابِ حَق نَرسانَد جَزا دروغ
خاموش کُن زِ گفت وَگَر گویَدَت کسی
جُز حرف و صوت نیست سُخَن را اَدا دروغ
گویند صُبح نَبْوَد شامِ تو را دروغ
گویند بَهرِ عشقْ تو خود را چه میکُشی؟
بعد از فَنایِ جسم نَباشد بَقا دروغ
گویند اشکِ چَشمِ تو در عشقْ بیهُدهست
چون چَشم بَستهْ گشت نباشد لِقا دروغ
گویند چون زِ دورِ زمانه بُرون شُدیم
زان سو رَوان نباشد این جانِ ما دروغ
گویند آن کَسان که نَرَستند از خیال
جُمله خیالْ بُد قِصَصِ انبیا دروغ
گویند آن کَسان که نرفتند راهِ راست
رَهْ نیست بَنده را به جَنابِ خدا دروغ
گویند رازدانِ دل اسرار و رازِ غیب
بیواسطه نگوید مَر بَنده را دروغ
گویند بنده را نَگُشایَند رازِ دل
وَزْ لُطفْ بَنده را نَبَرَد بر سَما دروغ
گویند آن کسی که بُوَد در سِرِشتْ خاک
با اهلِ آسْمان نشود آشنا دروغ
گویند جانِ پاک ازین آشیانِ خاک
با پَرِّ عشقْ بَرنَپَرَد بر هوا دروغ
گویند ذَرّه ذَرّه بَد و نیکِ خَلْق را
آن آفتابِ حَق نَرسانَد جَزا دروغ
خاموش کُن زِ گفت وَگَر گویَدَت کسی
جُز حرف و صوت نیست سُخَن را اَدا دروغ
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۹۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.