هوش مصنوعی: این متن یک شعر عاشقانه و عرفانی است که به زیبایی‌های طبیعت، عشق و وصلت معنوی می‌پردازد. شاعر از عناصری مانند باغ بهشت، ماه، سرو، بلبل و گل برای توصیف احساسات خود استفاده کرده است. همچنین، بخشی از متن به توصیف مجلس بزم و شراب عشق اختصاص دارد که با موسیقی و شعر همراه است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به شراب و بزم ممکن است برای گروه‌های سنی پایین‌تر مناسب نباشد.

بخش ۳۹ - غزل

چه منزل است که خاکش نسیم جان دارد
هوای روح و شش راحت روان دارد

حدیقه ای ز بهشت ست و منزلی ز فلک
که حور بر طرف و ماه در میان دارد

فراغ دل به چنین منزلست کاین منزل
فروغی از رخ آن ماه دلستان دارد

دل گرفته هوایم درین سرا بستان
کبوتریست که به سرو آشیان دارد

به هر کنار و به هر گوشه ای که می نگرم
ز آب دیده ما چشمه ای روان دارد

گمان مبر که کسی جان برد ز منزل عشق
اگر به جای یکی جان هزار جان دارد

برای وصل تو ترک همه جهان گفتم
که هر که وصل تو دارد، همه جهان دارد

بجو نشان دل من ز تیر غمزه خویش
که تیر غمزه تو از دلم نشان دارد

شکر نیز از زبان میر مشتاق
ادا کرد این غزل بر قول عشاق:

گلرخا برخیز و بنشان سرو را بر طرف جوی
روی بنمای و رخ گل را به خون دل بشوی

سایه را گو با رخ من در قفای خود مرو
سرو را با قد من گو بر کنار جو مروی

بلبل ار گل را تقاضا می کند عیبش مکن
اینچنین وجهی کجا حاصل شود بی گفت و گوی؟

دامن افشان، ای گل خندان، چمان شو در چمن
تا بر افشاند چو گل دامن بهار از رنگ و بوی

ظاهر ار گردیده بودی گوی سیمین غبغبت
کم زدی گوی بلاغت بلبل بسیار گوی

شانه سانم در سر سودای زلفت کرده سر
نیستم آیینه آیین کو کند خدمت به روی

به دست افشان درآمد سرو آزاد
ز مرغان چمن برخاست فریاد

شراب عشق و نار حسن در سر
قدح در دست و شاهد در برابر

سر خورشید شد گرم از حراره
چو مه جیب قصب را کرد پاره

نشاط و کامرانی کرد خورشید
بر ایشان زر فشانی کرد جمشید

غنی گشت ارغنون ساز از نواها
بپوشید از قصب شکر قباها

نشاط انگیز را گفت: «ای شکر خیز
تو نیز آغاز کن شعری دلاویز

از آن شعری که وصف الحال باشد
نه زان قولی که قیل و قال باشد

حدیثی کان بیارد آشنایی
ببخشد جان و دل را روشنایی

نشاط انگیز گوش عود برتافت
گهر در جامه ابریشمین بافت

نبات از پسته شیرین روان کرد
به روی چنگ بر فندق فشان کرد

به چنگ این مطلع موزون در آموخت
رخ خورشید از آن مطلع بر افروخت:
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۲۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۳۸ - گفتگوی جمشید با شمع
گوهر بعدی:بخش ۴۰ - غزل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.