هوش مصنوعی: ملک در خواب صدای چنگ می‌شنود و با خنده باد صبحگاهی از خواب بیدار می‌شود. او با حالتی خمارآلود از خواب برمی‌خیزد و مهتاب را همراه با شراب و مطرب می‌بیند. با بیدار شدن ماه، خورشید طلوع می‌کند و در برج خود می‌نشیند. نسیم بهاری بوی خوشی می‌آورد و سمن‌ها رنگ‌آمیزی می‌شوند. مهتاب، خورشیدرویی بی‌جان را می‌بیند و این صحنه الهام‌بخش شعری می‌شود.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم نمادین و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک نیاز دارد. همچنین، اشاره به شراب ممکن است برای کودکان نامناسب باشد.

بخش ۴۳ - از خمار باز آمدن جمشید

ملک در خواب صوت چنگ بشنید
چو باد صبحدم بر خود بخندید

خمار آلود سر، برخاست از خواب
شراب و آب و مطرب دید مهتاب

چو مه بیدار شد خورشید برجست
خرامان شد به برج خویش بنشست

صبا می داد بویی از بهارش
سمن را بود رنگی از نگارش

مهی خورشید رویش دید بی جان
روان این مطلعش سر بر زد از جان:
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۴۲ - غزل
گوهر بعدی:بخش ۴۴ - غزل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.