هوش مصنوعی: شاعر در این متن از ناتوانی خود در تحمل سختی‌های زندگی و دوری از آرزوهایش می‌گوید. او ترجیح می‌دهد در گوشه‌ای عزلت گزیند و به حوادث روزگار راضی باشد. با وجود داشتن هنر، از نداشتن دولت و رنج‌های زندگی شکایت دارد اما عزت نفس خود را حفظ کرده و حاضر نیست برای نان، آبروی خود را ببازد. او به دنبال عزت در جهان دیگر است و از وضعیت ناخوشایند دنیای حاضر ناراضی است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، نگاه انتقادی به جامعه و مفاهیم مرتبط با رنج‌های زندگی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

در شکایت احوال

نیستم اندرین سرای مجاز
طاقت بار و قوف پرواز

نه غم این طرف توانم خورد
نه بدان شهر ره توانم برد

پس همان به که گوشه‌ای گیرم
تن زنم گر زیم و گر میرم

به حوادث رضا دهم شاید
چه کنم آنچنانکه پیش آید

بروم باهنر همی سازم
وزهنر بر فلک سرافرازم

به خدایی‌که پاک و بی عیب است
واهب العقل و عالم الغیب است

که مرا اندربن سرای هوس
جز هنر نیست یار و مونس‌کس

هنرم هست لیک دولت نیست
در هنر هیچ بوی راحت نیست

باهنر کاش دولتم بودی
تا غم و غصه‌ام نفرسودی

هست معلوم عالم و جاهل
که در این روزگار بی حاصل،

منصب آل را بویه شورانگیخت
نان‌کسی خورد‌که آب رو‌ی بریخت

من نه آنم که شورانگیزم
آبرو را برای نان ریزم

همّتم هست گرچه نانم نیست
سخن فحش بر زبانم نیست

تا ابد بینوا بخواهم ماند
فحش و بد بر زبان نخواهم راند

بخت من زان چنین نژند افتاد
که مراهمّت بلند افتاد

نه خطا گفتم و غلط کردم
‌حشو بود این‌گهرکه من سفتم

من در این غصه جان همی‌کاهم
منصب این جهان نمی‌خواهم

عزت آن جهان همی باید
گر ذلیلم در این جهان شاید
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:در جواب عقل «‌و سقیهم ربهم شراباً طهورا»
گوهر بعدی:فی الشکایه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.