هوش مصنوعی: شاعر از ساقی می‌خواهد پیمانه‌ای از شراب به او بدهد که او را از خود بیخود کند و عشقش به ساقی را بیشتر سازد. این شراب در شب‌های غم، نور صبحدم می‌بخشد و او را از غم و تشویش رها می‌کند. شراب به او فیض و برکت می‌دهد، او را می‌سوزاند و از خود بیگانه می‌کند. در نهایت، شاعر آرزو می‌کند که ساقی سودای هستی را از او بگیرد و او را از بداندیشی دور کند.
رده سنی: 18+ متن شامل مفاهیم عرفانی و نمادین مرتبط با شراب و مستی است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن و سال نامناسب یا نامفهوم باشد. همچنین، درک عمیق این اشعار نیاز به شناخت ادبیات عرفانی و شعر کلاسیک فارسی دارد.

سوزد مرا سازد مرا

ساقی بده پیمانه ای ز آن می که بی خویشم کند
بر حسن شور انگیز تو عاشق تر از پیشم کند

زان می که در شبهای غم بارد فروغ صبحدم
غافل کند از بیش و کم فارغ ز تشویشم کند

نور سحرگاهی دهد فیضی که می خواهی دهد
با مسکنت شاهی دهد سلطان درویشم کند

سوزد مرا سازد مرا در آتش اندازد مرا
وز من رها سازد مرا بیگانه از خویشم کند

بستاند ای سرو سهی! سودای هستی از رهی
یغما کند اندیشه را دور از بد اندیشم کند
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حدیث جوانی
گوهر بعدی:زندان خاک
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.