هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و فراق می‌نالد. او خود را مانند شمع خاموش و فراموش‌شده توصیف می‌کند که در ناله و اندوه غرق شده است. عشق و یاد معشوق، آرامش را از او گرفته و او را در حسرت دیدار نگه داشته است. شاعر از ناکامی‌های عاشقانه و دردهای سینه‌سوز خود سخن می‌گوید و از نگاه سرد و بی‌اعتنا معشوق شکایت دارد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

پرنیان‌پوش

ز گرمی بی‌نصیب افتاده‌ام چون شمع خاموشی
ز دلها رفته‌ام چون یاد از خاطر فراموشی

منم با ناله دمسازی به مرغ شب هم‌آوازی
منم بی باده مدهوشی ز خون دل قدح نوشی

ز آرامم جدا از فتنهٔ روی دلارامی
سیه‌روزم چو شب در حسرت صبح بناگوشی

بدان حالم ز ناکامی که تسکین می‌دهم دل را
به داغی از گل رویی به نیشی از لب نوشی

به دشواری توان دیدن وجود ناتوانم را
به تار پرنیان مانم ز عشق پرنیان‌پوشی

به چشمت خیره گشتم کز دلت آگه شوم اما
چه رازی می‌توان خواند از نگاه سرد خاموشی

چه می‌پرسی رهی از داغ و درد سینه‌سوز من؟
که روز و شب هم آغوش تبم با یاد آغوشی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:خندهٔ مستانه
گوهر بعدی:جلوهٔ ساقی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.