هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد عشق و ناامیدی می‌گوید. او خود را مانند گلی پژمرده و لاله‌ای خونین توصیف می‌کند که از بی‌مهری معشوق رنج می‌برد. شاعر احساس می‌کند که تلاشش برای حفظ جان بی‌فایده است، چون در معرض آفت‌های زیادی قرار دارد. او از نبود عشق و گرمی در زندگی خود شکایت دارد و دلش همچون لاله‌ای سوخته است. شاعر به بی‌مهری مردم اشاره می‌کند و امیدش را مانند میوه‌ای از شاخه بریده می‌داند. در نهایت، او از تنهایی و فرار دلش از خود می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده مانند ناامیدی، اندوه و تنهایی است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های ادبی و زبان شعری کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

از خود رمیده

چو گل ز دست تو جیب دریده ای دارم
چو لاله دامن در خون کشیده ای دارم

به حفظ جان بلا دیده سعی من بیجاست
که پاس خرمن آفت رسیده ای دارم

ز سرد مهری آن گل چو برگهای خزان
رخ شکسته و رنگ پریده ای دارم

نسیم عشق کجا بشکفد بهار مرا؟
که همچو لاله دل داغدیده ای دارم

مرا زمردم نا اهل چشم مردمی است
امید میوه ز شاخ بریده ای دارم

کجاست عشق جگر سوز اضطراب انگیز؟
که من به سینه دل آرمیده ای دارم

صفا و گرمی جانم از آن بود که چو شمع
شرار آهی و خوناب دیده ای دارم

مرا چگونه بود تاب آشنایی خلق؟
که چون رهی دل از خود رمیده ای دارم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:سراب آرزو
گوهر بعدی:ستاره خندان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.