شمع خاموش

منع خویش از گریه و زاری نمی آید ز من
طفل اشکم خویشتن داری نمی آید ز من

با گل و خار جهان یک رنگم از روشندلی
صبح سیمینم سیه کاری نمی آید ز من

آتشی بویی ز دلجویی نمی آید ز تو
چشمه ام کاری به جز زاری نمی آید ز من

ای دل رنجور از من چشم همدردی مدار
خسته دردم پرستاری نمیآید ز من

امشب از من نکته موزون چه می جویی رهی
شمع خاموشم گهرباری نمی آید ز من
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بوسه نسیم
گوهر بعدی:داغ محرومی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.