۳۵۵ بار خوانده شده

شمع خاموش

منع خویش از گریه و زاری نمی آید ز من
طفل اشکم خویشتن داری نمی آید ز من

با گل و خار جهان یک رنگم از روشندلی
صبح سیمینم سیه کاری نمی آید ز من

آتشی بویی ز دلجویی نمی آید ز تو
چشمه ام کاری به جز زاری نمی آید ز من

ای دل رنجور از من چشم همدردی مدار
خسته دردم پرستاری نمیآید ز من

امشب از من نکته موزون چه می جویی رهی
شمع خاموشم گهرباری نمی آید ز من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بوسه نسیم
گوهر بعدی:داغ محرومی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.