هوش مصنوعی: شاعر در نیمه‌شب از خانه دل خود می‌پرسد که چه کسی در آن است. پاسخ می‌شنود که عشق در آنجا ساکن است و نقش‌های مختلفی از جمله عشق، درد و رنج در آن خانه وجود دارد. شاعر با عشق به گفتگو می‌پردازد و در نهایت به این نتیجه می‌رسد که عشق، صلاح دل و دین است و باید آن را پذیرفت.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۳۳۵

بانگ زدم نیم شَبان، کیست دَرین خانهٔ دل؟
گفت مَنَم، کَزْرُخِ من شُد مَهْ و خورشید خَجِل

گفت که این خانهٔ دل، پُر همه نَقْش است چرا؟
گفتم این عَکسِ تو است، ای رُخِ تو رَشکِ چِگِل

گفت که این نَقْشِ دِگَر، چیست پُر از خونِ جِگَر؟
گفتم این نَقْشِ منِ خَسته دل و پایْ به گِل

بَستم من گَردنِ جان، بُردم پیشَش به نشان
مُجْرِمِ عشق است، مَکُن مُجْرمِ خود را تو بِحِل

داد سَرِرشته بِه من، رشتهٔ پُر فِتْنه و فَن
گفت بِکَش تا بِکَشم، هم بِکَش و هم مَگُسِل

تافت ازان خَرگَهِ جان، صورتِ تُرکَم بِهْ از آن
دست بِبُردم سویِ او، دستِ مرا زد که بِهِل

گفتم تو هَمچو فُلانْ تُرُش شُدی، گفت بِدان
من تُرُشِ مَصْلَحَتم، نی تُرُشِ کینه و غِل

هر کِه دَرآیَد که مَنَم، بر سَرِ شاخَش بِزَنَم
کینْ حَرَمِ عشقْ بُوَد، ای حَیَوان، نیست اَغِل

هست صَلاحِ دل و دین، صورت آن تُرکْ یَقین
چَشمْ فُرو مال و بِبین صورتِ دل، صورتِ دل
وزن: مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن (رجز مثمن مطوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۳۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.