هوش مصنوعی: این متن شعری است که به توصیف شهری پر از شادی و عیش و نوش می‌پردازد. در این شهر، مشکلات و بیماری‌ها وجود ندارند و همه چیز در بهترین حالت خود است. حتی پیری به جوانی تبدیل می‌شود و مس به زر تبدیل می‌گردد. در این شهر، هیچ قاضی، شحنه یا میر شهری وجود ندارد و هیچ دعوا و جدلی در آن دیده نمی‌شود. این شعر به زیبایی و آرامش این شهر ایده‌آل اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم پیچیده‌تر ادبی و فلسفی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً در سنین بالاتر دیده می‌شود.

غزل شمارهٔ ۱۳۳۴

این بوالْعَجَب کَنْدَر خَزان شُد آفتاب اَنْدَر حَمَل
خونم به جوش آمد، کُند در جویِ تَنْ رَقصُ الْجَمَل

این رَقصِ موجِ خونْ نِگَر، صَحرا پُر از مَجنونْ نِگَر
وین عِشرتِ بی‌چون نِگَر، ایمِن زِشمشیرِ اَجَل

مُردارْ جانی می‌شود، پیریْ جوانی می‌شود
مِسْ زَرِّ کانی می‌شود در شهرِ ما، نِعْمَ الْبَدَل

شهری پُر از عیش و فَرَح، بر دستِ هر مَستی قَدَح
این سویْ نوشْ آن سویْ صَح، این جویِ شیر و آن عَسَل

در شهر یک سُلطان بُوَد، وین شهر پُر سُلطان، عَجَب
بر چَرخ یک ماه است بس، وین چَرخْ پُر ماه و زُحَل

رو، رو طبیبان را بگو، کان جا شما را کار نیست
کان جا نباشد عِلَّتی، وان جا نَبیند کَس خَلَل

نی قاضی‌یی، نی شِحْنه‌یی، نی میرِ شهر و مُحْتَسب
بر آبِ دریا کِی رَوَد دَعویّ و خَصْمیّ و جَدَل؟
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.