هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از حرکت به سوی عشق و معنویت سخن میگوید. شاعر از حرکت به سوی سلطان خوبان و خورشید جانان صحبت میکند و از یاران میخواهد تا سبکبار و با عشق به سوی دریای مردی و بقا حرکت کنند. او از ترک دنیای مادی و حرکت به سوی عشق حقیقی و معنویت سخن میگوید و از شمسالدین تبریزی به عنوان نماد عشق و معنویت یاد میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۱۳۴۷
سویِ آن سُلطانِ خوبانْ اَلرَّحیل
سویِ آن خورشیدِ جانانْ اَلرَّحیل
کاروانِ بَس گِرانْ آهنگ کرد
هین، سَبُک تَر ای گِرانان اَلرَّحیل
سویِ آن دریایِ مَردیّ و بَقا
مَردوار، ای مَردمان هانْ اَلرَّحیل
آفتابِ رویِ شَهْ عالَم گرفت
صُبح شد ای پاسْبانان اَلرَّحیل
هَمچو مُرغانِ خَلیلی سویِ سَر
زان که بیسَر نیست سامانْ اَلرَّحیل
سویِ اصلِ خویش، یعنی بَحرِ جان
جمعِ یاران هَمچو بارانْ اَلرَّحیل
ای شُده بَگْلَربَگانِ مُلْکِ غَیب
کَمترینه عاشقِ قانْ اَلرَّحیل
خانه و فرزند و بِستر تَرک کُن
اسپ و اَسْتَر، زین و پالانْ اَلرَّحیل
پیشِ شَمسُ الدّینِ تبریزیِّ شاه
خاکِ بیجان گشته با جانْ اَلرَّحیل
سویِ آن خورشیدِ جانانْ اَلرَّحیل
کاروانِ بَس گِرانْ آهنگ کرد
هین، سَبُک تَر ای گِرانان اَلرَّحیل
سویِ آن دریایِ مَردیّ و بَقا
مَردوار، ای مَردمان هانْ اَلرَّحیل
آفتابِ رویِ شَهْ عالَم گرفت
صُبح شد ای پاسْبانان اَلرَّحیل
هَمچو مُرغانِ خَلیلی سویِ سَر
زان که بیسَر نیست سامانْ اَلرَّحیل
سویِ اصلِ خویش، یعنی بَحرِ جان
جمعِ یاران هَمچو بارانْ اَلرَّحیل
ای شُده بَگْلَربَگانِ مُلْکِ غَیب
کَمترینه عاشقِ قانْ اَلرَّحیل
خانه و فرزند و بِستر تَرک کُن
اسپ و اَسْتَر، زین و پالانْ اَلرَّحیل
پیشِ شَمسُ الدّینِ تبریزیِّ شاه
خاکِ بیجان گشته با جانْ اَلرَّحیل
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.