۳۳۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۳۴۷

سویِ آن سُلطانِ خوبانْ اَلرَّحیل
سویِ آن خورشیدِ جانانْ اَلرَّحیل

کاروانِ بَس گِرانْ آهنگ کرد
هین، سَبُک تَر ای گِرانان اَلرَّحیل

سویِ آن دریایِ مَردیّ و بَقا
مَردوار، ای مَردمان هانْ اَلرَّحیل

آفتابِ رویِ شَهْ عالَم گرفت
صُبح شد ای پاسْبانان اَلرَّحیل

هَمچو مُرغانِ خَلیلی سویِ سَر
زان که بی‌سَر نیست سامانْ اَلرَّحیل

سویِ اصلِ خویش، یعنی بَحرِ جان
جمعِ یاران هَمچو بارانْ اَلرَّحیل

ای شُده بَگْلَربَگانِ مُلْکِ غَیب
کَمترینه عاشقِ قانْ اَلرَّحیل

خانه و فرزند و بِستر تَرک کُن
اسپ و اَسْتَر، زین و پالانْ اَلرَّحیل

پیشِ شَمسُ الدّینِ تبریزیِّ شاه
خاکِ بی‌جان گشته با جانْ اَلرَّحیل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.