هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر خود را در قالب عناصر مختلف طبیعت، تاریخ و مفاهیم انتزاعی توصیف میکند. او از تضادها و تناقضهای وجود خود سخن میگوید، مانند درد و درمان، آتش و بهشت، انسانیت و الوهیت. همچنین به تأثیر خود بر جهان و تاریخ اشاره میکند، از جمله اشاره به چنگیز و تیمور و تأثیرات فرهنگی. شاعر رابطهای عمیق و متقابل با مخاطب خود ترسیم میکند و از وحدت و پیوند میان خود و دیگری سخن میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات تاریخی و استعارههای پیچیده ممکن است نیاز به دانش پیشینهای داشته باشند که معمولاً در سنین بالاتر کسب میشود.
نوای وقت
خورشید بدامانم انجم به گریبانم
در من نگری هیچم در خود نگری جانم
در شهر و بیابانم در کاخ و شبستانم
من دردم و درمانم ، من عیش فراوانم
من تیغ جهانسوزم ، من چشمهٔ حیوانم
چنگیزی و تیموری ، مشتی ز غبار من
هنگامهٔ افرنگی یک جسته شرار من
انسان و جهان او از نقش و نگار من
خون جگر مردان، سامان بهار من
من آتش سوزانم من روضه رضوانم
آسوده و سیارم این طرفه تماشا بین
در بادهٔ امروزم کیفیت فردا بین
پنهان به ضمیر من صد عالم رعنا بین
صد کوکب غلطان بین صد گنبد خضرا بین
من کسوت انسانم پیراهن یزدانم
تقدیر فسون من تدبیر فسون تو
تو عاشق لیلائی من دشت جنون تو
چون روح روان پاکم از چند و چگون تو
تو راز درون من ، من راز درون تو
از جان تو پیدایم ، در جان تو پنهانم
من رهرو و تو منزل من مزرع و تو حاصل
تو ساز صد آهنگی تو گرمی این محفل
آوارهٔ آب و گل ، دریاب مقام دل
گنجیده بجامی بین این قلزم بی ساحل
از موج بلند تو سر بر زده طوفانم
در من نگری هیچم در خود نگری جانم
در شهر و بیابانم در کاخ و شبستانم
من دردم و درمانم ، من عیش فراوانم
من تیغ جهانسوزم ، من چشمهٔ حیوانم
چنگیزی و تیموری ، مشتی ز غبار من
هنگامهٔ افرنگی یک جسته شرار من
انسان و جهان او از نقش و نگار من
خون جگر مردان، سامان بهار من
من آتش سوزانم من روضه رضوانم
آسوده و سیارم این طرفه تماشا بین
در بادهٔ امروزم کیفیت فردا بین
پنهان به ضمیر من صد عالم رعنا بین
صد کوکب غلطان بین صد گنبد خضرا بین
من کسوت انسانم پیراهن یزدانم
تقدیر فسون من تدبیر فسون تو
تو عاشق لیلائی من دشت جنون تو
چون روح روان پاکم از چند و چگون تو
تو راز درون من ، من راز درون تو
از جان تو پیدایم ، در جان تو پنهانم
من رهرو و تو منزل من مزرع و تو حاصل
تو ساز صد آهنگی تو گرمی این محفل
آوارهٔ آب و گل ، دریاب مقام دل
گنجیده بجامی بین این قلزم بی ساحل
از موج بلند تو سر بر زده طوفانم
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: چند بندی
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بوی گل
گوهر بعدی:فصل بهار
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.