هوش مصنوعی: این شعر از زبان ستارگان بیان می‌شود که در دریای بیکران هستی سرگردانند و مقصدی ندارند. ستارگان از تغییرات زمانه و اسارت در چرخه روزگار شکایت دارند و آرزو می‌کنند کاش مانند گذشته بودند. در مقابل، انسان به‌عنوان موجودی نوآفرین و تازه‌کار ستایش می‌شود که با وجود بی‌قراری، سوار بر مرکب زمان است و زندگی را می‌آفریند.
رده سنی: 15+ مفاهیم عمیق فلسفی و انتزاعی موجود در شعر، مانند پرسش‌های وجودی، گذر زمان و جایگاه انسان در هستی، برای درک و لذت بردن از متن، به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد که معمولاً از سن نوجوانی به بعد شکل می‌گیرد.

افکار انجم

شنیدم کوکبی با کوکبی گفت
که در بحریم و پیدا ساحلی نیست

سفر اندر سرشت ما نهادند
ولی این کاروان را منزلی نیست

اگر انجم همانستی که بود است
ازین دیرینه تابی ها چه سود است

گرفتار کمند روزگاریم
خوشا آنکس که محروم وجود است

کس این بار گران را برنتابد
ز بود ما نبود جاودان به

فضای نیلگونم خوش نیاید
ز اوجش پستی آن خاکدان به

خنک انسان که جانش بیقرار است
سوار راهوار روزگار است

قبای زندگی بر قامتش راست
که او نو آفرین و تازه کار است
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حیات جاوید
گوهر بعدی:زندگی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.