هوش مصنوعی: در این متن، یخ و آب جو با یکدیگر گفت‌وگو می‌کنند. یخ به آب جو می‌گوید که رفتار گستاخانه و بی‌پروای او باعث تلخی روزگار می‌شود و او را شایسته دودمان کهستان نمی‌داند. آب جو در پاسخ از یخ می‌خواهد که به خودش سخت نگیرد و او را فریبنده نخواند. آب جو اعلام می‌کند که دیگر شایسته این دودمان نیست و از یخ می‌خواهد که خود را با مهر درخشان حفظ کند.
رده سنی: 14+ این متن دارای مفاهیم نمادین و ادبی است که ممکن است برای کودکان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات شاعرانه و کهن نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

کبر و ناز

یخ ، جوی کوه را ز ره کبر و ناز گفت
ما را ز مویهٔ تو شود تلخ روزگار

گستاخ می سرائی و بیباک میروی
هر سال شوخ دیده و آواره تر ز پار

شایان دودمان کهستانیان نئی
خود را مگوی دخترک ابر کوهسار

گردنده و فتنده و غلطنده ئی بخاک
راه دگر بگیر و برو سوی مرغزار

گفت آب جو چنین سخن دل شکن مگوی
بر خویشتن مناز و نهال منی مکار

من میروم که در خور این دودمان نیم
تو خویش را ز مهر درخشان نگاه دار
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:کرم کتابی
گوهر بعدی:لاله
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.