هوش مصنوعی: این شعر از مولانا بیانگر جدایی و ناامیدی عاشق و معشوق است. هر دو طرف فاقد عشق و گرمی هستند. شاعر خود را جوان و معشوق را پیر توصیف می‌کند و از نبود شراب و شادی در بزم خود شکایت دارد. همچنین، اشاره‌ای به داستان یوسف و زلیخا دارد و از عشق نافرجام و درد دوری می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره‌های غیرمستقیم به شراب و عشق نافرجام وجود دارد که مناسب سنین بالاتر است.

به یکی از صوفیه نوشته شد

هوس منزل لیلی نه تو داری و نه من
جگر گرمی صحرا نه تو داری و نه من

من جوان ساقی و تو پیر کهن میکده ئی
بزم ما تشنه و صهبا نه تو داری و نه من

دل و دین در گرو زهره وشان عجمی
آتش شوق سلیمی نه تو داری و نه من

خزفی بود که از ساحل دریا چیدیم
دانهٔ گوهر یکتا نه تو داری و نه من

دگر از یوسف گمگشته سخن نتوان گفت
تپش خون زلیخا نه تو داری و نه من

به که با نور چراغ ته دامان سازیم
طاقت جلوهٔ سینا نه تو داری و نه من
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:این گنبد مینائی این پستی و بالائی
گوهر بعدی:دلیل منزل شوقم به دامنم آویز
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.