۴۲۰ بار خوانده شده

جلال و گوته

نکته دان المنی را در ارم
صحبتی افتاد با پیر عجم

شاعری کو همچو آن عالی جناب
نیست پیغمبر ولی دارد کتاب

خواند بر دانای اسرار قدیم
قصهٔ پیمان ابلیس و حکیم

گفت رومی ای سخن را جان نگار
تو ملک صید استی و یزدان شکار

فکر تو در کنج دل خلوت گزید
این جهان کهنه را باز آفرید

سوز و ساز جان به پیکر دیده ئی
در صدف تعمیر گوهر دیده ئی

هر کسی از رمز عشق آگاه نیست
هر کسی شایان این درگاه نیست

«داند آن کو نیکبخت و محرم است
زیرکی ز ابلیس و عشق از آدم است»
رومی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:هگل
گوهر بعدی:پیغام برگسن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.