هوش مصنوعی: شاعر در این متن از تجربه‌ی خود در خرابات فرنگ (محلی شبیه به میخانه) می‌گوید، جایی که با رندی شوخ‌طبع روبرو می‌شود که دیدگاهش درباره‌ی خوب و بد را تغییر می‌دهد. در این مکان، ارزش‌های متعارف جامعه زیر سؤال می‌رود و شاعر به این نتیجه می‌رسد که گاهی آنچه بد پنداشته می‌شود، می‌تواند خوب باشد و بالعکس. همچنین، شاعر به ریا و دورویی در جامعه اشاره می‌کند و از اهمیت صدق و صفا می‌گوید.
رده سنی: 18+ متن دارای مفاهیم پیچیده‌ی فلسفی و عرفانی است و همچنین نقد اجتماعی و بحث درباره‌ی خوب و بد و ریا ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر نامفهوم یا نامناسب باشد.

خرابات فرنگ

دوش رفتم به تماشای خرابات فرنگ
شوخ گفتاری رندی دلم از دست ربود

گفت این نیست کلیسا که بیابی در وی
صحبت دخترک زهره وش و نای و سرود

این خرابات فرنگ است و ز تأثیر میش
آنچه مذموم شمارند ، نماید محمود

نیک و بد را به ترازوی دگر سنجیدیم
چشمه ئی داشت ترازوی نصاری و یهود

خوب ، زشت است اگر پنجهٔ گیرات شکست
زشت ، خوب است اگر تاب و توان تو فزود

تو اگر در نگری جز به ریا نیست حیات
هر که اندر گرو صدق و صفا بود نبود

دعوی صدق و صفا پردهٔ ناموس ریاست
پیر ما گفت مس از سیم بباید اندود

فاش گفتم بتو اسرار نهانخانهٔ زیست
به کسی باز مگو تا که بیابی مقصود
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شعرا
گوهر بعدی:خطاب به انگلستان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.