۳۱۵ بار خوانده شده

خطاب به انگلستان

مشرقی باده چشیده است ز مینای فرنگ
عجبی نیست اگر توبهٔ دیرینه شکست

فکر نوزادهٔ او شیوهٔ تدبیر آموخت
جوش زد خون به رگ بندهٔ تقدیر پرست

ساقیا تنگ دل از شورش مستان نشوی
خود تو انصاف بده اینهمه هنگامه که بست؟

«بوی گل خود به چمن راه نما شد ز نخست
ورنه بلبل چه خبر داشت که گلزاری هست»
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:خرابات فرنگ
گوهر بعدی:قسمت نامهٔ سرمایه دار و مزدور
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.