هوش مصنوعی:
شاعر در این غزل از عشق و نیاز خود به معشوق میگوید. او با وجود خاکی بودن، دلش پر از عشق و نواست و به امید دیدار معشوق، چشم به راه است. شاعر از نالههای خاموش خود در آرزوی زخمههای معشوق میگوید و از خدا میخواهد که دلش را با شعلههای نوا گرم کند. او فطرت خود را سرشار از نیاز میداند و از خدا میخواهد که او را بسوزاند و بسازد. شاعر در پایان تأکید میکند که راز خود را به کسی نگفته و غزلش را چنان سروده که رازش آشکار شده است.
رده سنی:
15+
این متن دارای مفاهیم عرفانی و عاشقانهای است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیهات ادبی ممکن است برای کودکان کمسنوسال قابلدرک نباشد.
من اگرچه تیره خاکم دلکیست برگ و سازم
من اگرچه تیره خاکم دلکیست برگ و سازم
به نظارهٔ جمالی چو ستاره دیده بازم
بهوای زخمه تو همه نالهٔ خموشم
تو باین گمان که شاید ز نوا فتاده سازم
به ضمیرم آنچنان کن که ز شعلهٔ نوائی
دل خاکیان فروزم دل نوریان گدازم
تب و تاب فطرت ما ز نیازمندی ما
تو خدای بی نیازی نرسی بسوز و سازم
به کسی عیان نکردم ز کسی نهان نکردم
غزل آنچنان سرودم که برون فتاد رازم
به نظارهٔ جمالی چو ستاره دیده بازم
بهوای زخمه تو همه نالهٔ خموشم
تو باین گمان که شاید ز نوا فتاده سازم
به ضمیرم آنچنان کن که ز شعلهٔ نوائی
دل خاکیان فروزم دل نوریان گدازم
تب و تاب فطرت ما ز نیازمندی ما
تو خدای بی نیازی نرسی بسوز و سازم
به کسی عیان نکردم ز کسی نهان نکردم
غزل آنچنان سرودم که برون فتاد رازم
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:از مشت غبار ما صد ناله برانگیزی
گوهر بعدی:بصدای درمندی بنوای دلپذیری
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.