هوش مصنوعی: این شعر از عشق و رهایی از پیچیدگی‌های وجودی سخن می‌گوید. شاعر از کشمکش‌های درونی و رسیدن به مقام رضا می‌گوید، عشق را عامل نجات خود می‌داند و از تأثیر نگاه معشوق بر زندگی خود سخن می‌راند. در نهایت، او احساس می‌کند که جهان را پشت سر گذاشته و به آرامش رسیده است.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر برای درک و تجربه‌ی مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات و استعاره‌ها نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد تا به درستی درک شوند.

برون کشید ز پیچاک هست و بود مرا

برون کشید ز پیچاک هست و بود مرا
چه عقده ها که مقام رضا گشود مرا

تپید عشق و درین کشت نا بسامانی
هزار دانه فرو کرد تا درود مرا

ندانم اینکه نگاهش چه دید در خاکم
نفس نفس به عیار زمانه سود مرا

جهانی از خس و خاشاک در میان انداخت
شرارهٔ دلکی داد و آزمود مرا

پیاله گیرز دستم که رفت کار از دست
کرشمه بازی ساقی ز من ربود مرا
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:فصل بهار این چنین بانگ هزار این چنین
گوهر بعدی:خیز و بخاک تشنه ئی بادهٔ زندگی فشان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.