هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و رنج درونی خود سخن می‌گوید که با طبیعت اطرافش در تضاد است. او احساس می‌کند که حتی کوه‌ها، دشت‌ها و رودخانه‌ها نیز همدرد او نیستند و رازدار غم‌هایش نمی‌شوند. شاعر از بی‌قراری و تنهایی خود می‌نالد و تلخی این وضعیت را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، بیان احساسات غمگینانه و تنهایی نیاز به سطحی از بلوغ ذهنی دارد.

جانم در آویخت با روزگاران

جانم در آویخت با روزگاران
جوی است نالان در کوهساران

پیدا ستیزد پنهان ستیزد
ناپایداری با پایداران

این کوه و صحرا این دشت و دریا
نی راز داران نی غمگساران

بیگانهٔ شوق بیگانهٔ شوق
این جویباران این آبشاران

فریاد بی سوز فریاد بی سوز
بانگ هزاران در شاخساران

داغی که سوزد در سینهٔ من
آن داغ کم سوخت در لاله زاران

محفل ندارد ساقی ندارد
تلخی که سازد با بیقراران
وزن: مستفعلن فع مستفعلن فع (متقارب مثمن اثلم)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:فرصت کشمکش مده این دل بی قرار را
گوهر بعدی:به تسلئی که دادی نگذاشت کار خود را
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.