هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و جذبههای معنوی سخن میگوید. او از زیبایی معشوق و تأثیر آن بر روح و روان خود میگوید و خود را در جایگاهی والا و پر از شادی و آرامش توصیف میکند. شاعر از عشق به عنوان نیرویی قدرتمند یاد میکند که همه چیز را تحت تأثیر قرار میدهد و او را به اوج سعادت میرساند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد تا به درستی درک شود.
غزل شمارهٔ ۱۳۸۳
تا من بِدیدم رویِ تو، ای ماه و شمعِ روشَنَم
هر جا نِشینَم خُرَّمَم، هر جا رَوَم در گُلْشَنَم
هر جا خیالِ شَهْ بُوَد، باغ و تَماشاگَهْ بُوَد
در هر مَقامی که رَوَم، بر عِشرتی بَرمی تَنَم
دَرها اگر بسته شود، زین خانقاهِ شِشْدَری
آن ماه رو از لامَکان، سَر در کُند در روزَنَم
گوید سَلامُ عَلَیک، هی، آوَرْدَمَت صد نُقْل و میْ
من شاهَم و شاهَنْشَهَم، پَردهیْ سپاهان میزَنَم
من آفتابِ اَنْوَرَم، خوش پَردهها را بَردَرَم
من نوبَهارم، آمدم تا خارها را بَرکَنَم
هر کَس که خواهد روز و شب، عیش و تماشا و طَرَب
من قَندها را لَذَّتَم، بادامها را روغَنَم
گویم سُخَن را بازگو، مَردی کَرَم، زآغاز گو
هین بیمَلولی شَرح کُن، من سخت کُنْد و کودَنَم
گوید که آن گوشِ گِران، بهتر زِهوشِ دیگران
صد فَضْل دارد این بر آن، کان جا هوا این جا مَنَم
رو رو، که صاحِبْ دولتی، جانِ حَیات و عِشرتی
رِضْوان و حور و جَنَّتی، زیرا گرفتی دامَنَم
هم کوه و هم عَنْقا تویی، هم عُروَةُ الْوثْقی تویی
هم آب و هم سَقّا تویی، هم باغ و سَرو و سوسَنَم
اَفْلاکْ پیشَت سَر نَهَد، اَمْلاکْ پیشَت پَر نَهَد
دل گویَدَت مومَمْ تو را، با دیگرانْ چون آهَنَم
هر جا نِشینَم خُرَّمَم، هر جا رَوَم در گُلْشَنَم
هر جا خیالِ شَهْ بُوَد، باغ و تَماشاگَهْ بُوَد
در هر مَقامی که رَوَم، بر عِشرتی بَرمی تَنَم
دَرها اگر بسته شود، زین خانقاهِ شِشْدَری
آن ماه رو از لامَکان، سَر در کُند در روزَنَم
گوید سَلامُ عَلَیک، هی، آوَرْدَمَت صد نُقْل و میْ
من شاهَم و شاهَنْشَهَم، پَردهیْ سپاهان میزَنَم
من آفتابِ اَنْوَرَم، خوش پَردهها را بَردَرَم
من نوبَهارم، آمدم تا خارها را بَرکَنَم
هر کَس که خواهد روز و شب، عیش و تماشا و طَرَب
من قَندها را لَذَّتَم، بادامها را روغَنَم
گویم سُخَن را بازگو، مَردی کَرَم، زآغاز گو
هین بیمَلولی شَرح کُن، من سخت کُنْد و کودَنَم
گوید که آن گوشِ گِران، بهتر زِهوشِ دیگران
صد فَضْل دارد این بر آن، کان جا هوا این جا مَنَم
رو رو، که صاحِبْ دولتی، جانِ حَیات و عِشرتی
رِضْوان و حور و جَنَّتی، زیرا گرفتی دامَنَم
هم کوه و هم عَنْقا تویی، هم عُروَةُ الْوثْقی تویی
هم آب و هم سَقّا تویی، هم باغ و سَرو و سوسَنَم
اَفْلاکْ پیشَت سَر نَهَد، اَمْلاکْ پیشَت پَر نَهَد
دل گویَدَت مومَمْ تو را، با دیگرانْ چون آهَنَم
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۸۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.