هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، به جستجوی معنا و حقیقت در زندگی می‌پردازد. شاعر از نبودن محفل‌های صمیمی، عشق واقعی، و می‌های معنوی شکوه می‌کند و به دنبال یافتن پاسخ‌هایی برای پرسش‌های عمیق وجودی است. او از گذر زمان و بی‌توجهی انسان‌ها به ارزش‌های واقعی انتقاد می‌کند و در نهایت، به خواننده توصیه می‌کند که از زمان حال لذت ببرد و به دنبال حقیقت بگردد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به می و مستی نیاز به بلوغ فکری برای درک صحیح دارد.

عرب که باز دهد محفل شبانه کجاست

عرب که باز دهد محفل شبانه کجاست
عجم که زنده کند رود عاشقانه کجاست

بزیر خرقهٔ پیران سبوها چه خالی است
فغان که کس نشناسد می جوانه کجاست

درین چمنکده هر کس نشیمنی سازد
کسی که سازد و وا سوزد آشیانه کجاست

هزار قافله بیگانه وار دید و گذشت
دلی که دید به انداز محرمانه کجاست

چو موج خیز و به یم جاودانه می آویز
کرانه می طلبی؟ بی خبر کرانه کجاست

بیا که در رگ تاک تو خون تازه دوید
دگر مگوی که آن بادهٔ مغانه کجاست

بیک نورد فرو پیچ روزگاران را
ز دیر و زود گذشتی دگر زمانه کجاست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:فرشته گرچه برون از طلسم افلاک است
گوهر بعدی:مانند صبا خیز و وزیدن دگر آموز
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.