هوش مصنوعی: این متن به موضوع عشق و کفر می‌پردازد و از تضاد بین عشق و عقاید مذهبی سخن می‌گوید. شاعر عشق را بالاتر از هر چیز می‌داند و حتی از جان شیرین نیز برای آن می‌گذرد. همچنین، به مقایسه‌ای بین مکان‌های مذهبی مختلف مانند مسجد، میخانه، دیر و کلیسا پرداخته و اشاره می‌کند که هیچ‌کدام نتوانسته‌اند دل را خوشنود سازند. در پایان، شاعر از تجربیات شخصی خود در طبیعت و هنر سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، اشاره‌هایی به تضادهای مذهبی و کفر وجود دارد که نیاز به درک بالاتری از مفاهیم دینی و فرهنگی دارد.

عشق را نازم که بودش را غم نابود نی

عشق را نازم که بودش را غم نابود نی
کفر او زنار دار حاضر و موجود نی

عشق اگر فرمان دهد از جان شیرین هم گذر
عشق محبوب است و مقصود است و جان مقصود نی

کافری را پخته تر سازدشکست سومنات
گرمی بتخانه بی هنگامهٔ محمود نی

مسجد و میخانه و دیر و کلیسا و کنشت
صد فسون از بهر دل بستند و دل خوشنود نی

نغمه پردازی ز جوی کوهسار آموختم
در گلستان بوده ام یک ناله درد آلود نی

پیش من آئی دم سردی دل گرمی بیار
جنبش اندر تست اندر نغمهٔ داوود نی

عیب من کم جوی و از جامم عیار خویش گیر
لذت تلخاب من بی جان غم فرسود نی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بیا که خاوریان نقش تازه ئی بستند
گوهر بعدی:بر دل بیتاب من ساقی می نابی زند
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.