۵۷۸ بار خوانده شده

بینی جهان را خود را نبینی

بینی جهان را خود را نبینی
تا چند نادان غافل نشینی

نور قدیمی شب را بر افروز
دست کلیمی در آستینی

بیرون قدم نه از دور آفاق
تو پیش ازینی تو بیش ازینی

از مرگ ترسی ای زنده جاوید؟
مرگ است صیدی تو در کمینی

جانی که بخشد دیگر نگیرند
آدم بمیرد از بی یقینی

صورت گری را از من بیاموز
شاید که خود را باز آفرینی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:از همه کس کناره گیر صحبت آشنا طلب
گوهر بعدی:من هیچ نمی ترسم از حادثهٔ شب ها
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.