۳۱۸ بار خوانده شده

قلندران که به تسخیر آب و گل کوشند

قلندران که به تسخیر آب و گل کوشند
ز شاه باج ستانند و خرقه می پوشند

به جلوت اند و کمندی به مهر و مه پیچند
به خلوت اند و زمان و مکان در آغوشند

بروز بزم سراپا چو پرنیان و حریر
بروز رزم خود آگاه و تن فراموشند

نظام تازه بچرخ دو رنگ می بخشند
ستاره های کهن را جنازه بر دوشند

زمانه از رخ فردا گشود بند نقاب
معاشران همه سر مست بادهٔ دوشند

بلب رسید مرا آن سخن که نتوان گفت
بحیرتم که فقیهان شهر خاموشند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:می دیرینه و معشوق جوان چیزی نیست
گوهر بعدی:دو دسته تیغم و گردون برهنه ساخت مرا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.