۲۸۸ بار خوانده شده

بر مزار حضرت احمد شاه باباعلیه الرحمه مؤسس ملت افغانیه

تربت آن خسرو روشن ضمیر
از ضمیرش ملتی صورت پذیر

گنبد او را حرم داند سپهر
با فروغ از طوف او سیمای مهر

مثل فاتح آن امیر صف شکن
سکه ئی زد هم به اقلیم سخن

ملتی را داد ذوق جستجو
قدسیان تسبیح خوان بر خاک او

از دل و دست گهر ریزی که داشت
سلطنت ها برد و بی پروا گذاشت

نکته سنج و عارف و شمشیر زن
روح پاکش با من آمد در سخن

گفت می دانم مقام تو کجاست
نغمهٔ تو خاکیان را کیمیاست

خشت و سنگ از فیض تو دارای دل
روشن از گفتار تو سینای دل

پیش ما ای آشنای کوی دوست
یک نفس بنشین که داری بوی دوست

ایخوش آن کو از خودی آئینه ساخت
وندر آن آئینه عالم را شناخت

پیر گردید این زمین و این سپهر
ماه کور از کور چشمیهای مهر

گرمی هنگامه ئی می بایدش
تا نخستین رنگ و بو باز آیدش

بندهٔ مؤمن سرافیلی کند
بانگ او هر کهنه را برهم زند

ای ترا حق داد جان ناشکیب
تو ز سر ملک و دین داری نصیب

فاش گو با پور نادر فاش گوی
باطن خود را به ظاهر فاش گوی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قندهار و زیارت خرقه مبارک
گوهر بعدی:خطاب به پادشاه اسلام اعلیحضرت ظاهر شاه «ایده‘ الله بنصره»
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.