هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق، وفاداری، و رابطه‌ی خود با خداوند و شاه سخن می‌گوید. او از احساسات عمیق خود نسبت به این روابط و تأثیرات آن بر زندگی‌اش صحبت می‌کند. همچنین، شاعر به مفاهیمی مانند عمر، امید، و بخشش اشاره می‌کند و از اهمیت خرسندی و رضایت در زندگی می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان شعر کلاسیک و استعاره‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد تا بتوان آن را به درستی درک کرد.

غزل شمارهٔ ۱۴۱۲

بیا هر کَس که می‌خواهد که تا با وِیْ گِرو بَندَم
که سنگِ خاره جانْ گیرد، به پیوندِ خداوندم

هَمی گفتم به گُل روزی زِهی خَندانْ قَلاووزی
مرا گُل گفت می‌دانی تو باری کَزْ چه می‌خَندم

خیالِ شاهِ خوش خویَم، تَبَسُّم کرد در رویَم
چُنین شُد نَسل بر نَسلَم، چُنین فرزندِ فرزندم

شَهِ من گفت هر مِسکینْ که عُمرش نیست، من عُمرَم
بدین وَعده منِ مِسکین، امید از عُمر بَرکَندم

دلِ من بانگ بر من زد، چه باشد قَدْرِ عُمری خَود؟
چه مِنَّت می‌نَهی بر من؟ تو خود چندیّ و من چندم؟

شَهی کَزْ لُطف می‌آید، اگر مِنَّت نَهَد شاید
که چاهی پُرحَدَث بودی، مَنَت از زَر دَرآگَندم

کَمَر نابَسته در خِدمَت، مرا تاجِ خِرَد داد او
تو خود اندیشه کُن با خَود، چه بَخشَد گَر بِپِیوندم

یَقُولُ الْعِشْقُ لی سِرّا تَنافَسْ وَ اغْتَنِمْ بِرّا
وَ لا تَفْجُرْ وَ لا تَهْجُرْ و اِلّا تَبْتَئِسْ، تَنْدَم

همه شاهانْ غُلامان را، به خُرسندی ثَنا گفته
همه خَشمِ خداوندی بَرِ من این که خُرسندم

مَضی فی صَحْوَتَی یَوْمی وَ فاضَ السُّکْرُ فی قَوْمی
فَاَسْرِعْ وَ اسْقِنی خَمْرا حُمَیْرا تُشْبِهُ العَنْدَم

بیا دَردِه یکی جامی، پُر از شادیّ و آرامی
که بِنْمایَم سَرانجامی، چو مَخْموران بِپُرسَندم

مَیازارید از خویَم که من بسیار می‌گویم
جهانی طوطیان دارم اگر بسیار شُد قَندَم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۱۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.