هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و دلدادگی خود به معشوق سخن می‌گوید. او از حالات روحی و احساسی خود در این عشق، از جمله مستی، بیهوشی، و گرفتاری در زلف معشوق، صحبت می‌کند. شاعر همچنین از عشق به شمس تبریزی یاد می‌کند و از حالات متناقض خود مانند گریه و خنده، و بیهوشی و هشیاری، سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

غزل شمارهٔ ۱۴۱۳

کَشید این دلْ گریبانم، به سویِ کویِ آن یارم
دَران کویی که میْ خوردم، گِرو شُد کَفش و دَسْتارم

زِ عقلِ خود چو رفتم من، سَرِ زُلفَش گرفتم من
کُنون در حلقهٔ زُلفَشْ گرفتارم، گرفتارم

چو هر دَم میْ فُزون باشد، بِبین حالَم که چون باشد؟
چُنان میْ‌هایِ صدساله، چُنین عقلی که من دارم

بگوید در چُنان مَستی، نَهان کُن سِر زِ من، رَستی
مسلمانان در آن حالت، چه پنهان مانَد اسرارم؟

مرا می‌گوید آن دِلْبَر که از عاشقْ فَنا خوش تَر
نِگارا چند بِشْتابی؟ نه آخِر اَنْدَرین کارم؟

چو ابرِ نوبهاری منْ چه خوش گِریان و خندانم
ازان میْ های کاری منْ چه خوش بیهوشِ هُشیارم

چو عَنْقا کوهِ قافی را تو پَرّان بینی از عشقش
اگر آن کُهْ خَبَر یابد زِ لَعْلِ یارِ عَیّارم

مَنَم چو آسْمان دوتو، زِ عشقِ شَمسِ تبریزی
بِزَن تو زَخْمه آهسته، که تا بَرنَسْکُلَد تارم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۱۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.