هوش مصنوعی: شاعر در این شعر بیان می‌کند که از هیچ چیز و هیچ کس نمی‌گریزد و با وجود سختی‌ها و مشکلات، مقاومت و پایداری می‌کند. او خود را به تخته‌ای تشبیه می‌کند که در برابر تیشه و میخ مقاوم است و از آتش نمی‌هراسد. شاعر همچنین تأکید می‌کند که از عشق و زیبایی نمی‌گریزد و در برابر وسوسه‌ها و مشکلات زندگی استوار می‌ماند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۴۲۹

نه آن‌ بی‌بَهره دِلْدارم که از دِلْدار بُگْریزم
نه آن خَنجَر به کَف دارم کَزین پیکار بُگْریزم

مَنَم آن تخته که با من، دُروگَر کارها دارد
نه از تیشه زبون گردم، نه از مِسْمار بُگْریزم

مِثالِ تَخته‌ بی‌خویشَم، خِلافِ تیشه نَنْدیشَم
نَشایَم جُز که آتش را، گَر از نَجّار بُگْریزم

چو سَنگَم خوار و سرد، اَرْ من به لَعْلی کَم سَفَر سازم
چو غارم تنگ و تاری، گَر زِ یارِ غار بُگْریزم

نَیابَم بوسِ شَفتالو، چو بُگْریزم زِ‌ بی‌بَرگی
نَبویَم مُشکِ تاتاری، گر از تاتار بُگْریزم

از آن از خود‌ هَمی‌رَنجَم، که من هم دَر‌ نمی‌گُنجَم
سِزَد چون سَر‌ نمی‌گُنجَد گَر از دَسْتار بُگْریزم

هزاران قَرن می‌بایَد که این دولت به پیش آید
کجا یابَم دِگَربارَش، اگر این بار بُگْریزم

نه رَنْجورَم، نه نامَردم، که از خوبان بِپَرهیزم
نه فاسِد مَعْده‌‌‌یی دارم که از خَمّار بُگْریزم

نِیَم بر پُشتِ پالانی که در میدانْ سِپَس مانَم
نِیَم فَلّاحِ این دِهْ من که از سالار بُگْریزم

هَمی گویم دِلا بس کُن، دِلَم گوید جوابِ من
که من در کانِ زَرْ غَرقَم، چرا زایثار بُگْریزم؟
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۲۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.